توضیح وبلاگ کانون اعضای عادی جهاد دانشگاهی
میهن بلاگ اعلام کرده بود که از تاریخ
پانزدهم آذرماه سال جاری فعالیتهای خود را متوقف میکند. این وبلاگ هم ضمن اعلام
موضوع توقف فعالیت خود را به اطلاع جهادگران رساند. ضربالاجل توقف فعالیت میهن
بلاگ بعداً به سیام آذر تغییر کرد و هنوز هم فعالیتش ادامه دارد. اینکه فعالیت
میهن بلاگ تا کی ادامه پیدا کند معلوم نیست و تاریخ جدیدی هم اعلام نشده است. لذا
ما هم تا فرصت باقی است وبلاگ را ادامه میدهیم.
*****************
معروف است که دکتر حمیدرضا طیبی رئیس جهاد دانشگاهی در ملاقاتها و در جلسات دائماً یادداشتبرداری میکند و نکات مهم را مینویسد. ایشان هر از چند گاهی به مناسبتهای مختلف به یادداشتهای دور و نزدیک خود مراجعه کرده و آنها را پینویسی میکند. گاهی هم تأملات خود را در موضوعات مختلف به رشته تحریر درمیآورد. بخشی از تأملات و پینوشتهای ایشان که در آستانه گردهمایی مجازی روسای واحدها کار شده بود و به دست ما رسیده است! در پی میآید:
در یازده سالی که ریاست جهاد را بر عهده داشتهام
سخنرانی بسیار کردهام. تنوع موضوعات نیز شگفتانگیز است. ازآنجاکه جهاد یک مجموعه
پلی والان است و در حوزههای بسیار زیادی کار میکند، این امر برای هر رئیس جهادی
طبیعی است و حتی دکتر محمدحسین یادگاری هم از این موضوع کلافه بود و اشکال میگرفت
که چرا جهاد باید مجبور باشد در هر حوزهای که دو زار و ده شاهی درآمد داشته باشد
در آن ورود پیدا کند. البته پاسخ او را دادهام که لازم به ذکر نیست. این را میخواستم
بگویم که همه سخنان و بیانات و بیانیههای من هم سنگ نیستند برخی ضعیف و برخی قوی
هستند ولی فینفسه فرازوفرود کلام من ایرادی ندارد به قول شاعر:
در بیان و در معانی كی بود یكسان سخن
گرچه گوینده بود چون جاحظ و چون اصمعی
در كلام ایزد بیچون كه وحی مُنزل است
كی بود تبت یدا مانند یا ارض ابلعی؟
برخی بیانات و گفتههایم مضمون فلسفی
دارند و بدیع هستند و کسی قبلاً در جهاد نگفته است. برخی علمی و فناورانه هستند و
حاوی رهنمودهایی هستند که عمل به آنها راه گشای برونرفت از اقتصاد ایستا و گذر
به اقتصاد پویا یا همان اقتصاد دانشبنیان است. در حوزه فرهنگی که اصل جهاد است
نیز رهنمودهایی دادهام و برجستهترین آنها برند سازی» در حوزه فرهنگی است.
میگویند سرنوشت چیز عجیبی است و بازیهای
بسیار دارد و زندگی انسانها به لحظات و حوادث وابسته است. از من انتقاد میکنند
که اگر بهجای دانشگاه علم و صنعت در دانشگاه مثلاً خواجه نصیر درس میخواندی قاعدتاً
نژادی شما را نمیشناخت و دوستی بیستساله برقرار نمیشد و هرگز رئیس جهاد نمیشدی.
ولی من قبول ندارم. همهچیز طبق تقدیر است. مثلاً ایامی بود که نزدیک بود برای
همیشه حیات ی من پایان یابد و حتی برای همیشه از صحنه مدیریت انقلابی جهاد
دانشگاهی کنار گذاشته شوم، ولی مقدر نبود و به فضل الهی و دعای خیر مادرم توانستم
تقدیری را که برایم رقم زده شده بود مقدر گردانم. قضیه اینطور بود که دکتر منتظری
رئیس جهاد بود و من رئیس واحد علم و صنعت. رفته بودم پیش ایشان برای کاری تا به
خدمت من برسد. در صحبتهایمان دکتر منتظری دائم از حضرت امام خمینی نقل میکرد. نمیدانم
چه میخواستم بگویم احتمالاً میخواستم به تهای فرهنگی منتظری و توسعه
تشکیلات فرهنگی اعتراض کنم و توصیه کنم که فناوری را در اولویت قرار دهد؛ ولی یکهو
از دهنم در رفت و گفتم این پیرمرد را راحت بگذارید یا شاید هم گفتم دیگر این
پیرمرد را راحت بگذارید و یا چیزی شبیه به این درست یادم نمیآید! نمیدانم چرا دکتر
منتظری یکهو از جا پرید و از کوره در رفت و باران شماتت بود که بر سرم میریخت و
طعنه و کنایه بود که نثارم میکرد که امثال من و شما هر چه داریم از امام خمینی
است و اگر امام نبود انقلاب نبود و جهاد نبود و من و تو رئیس نبودیم و دمودستگاه
نداشتیم و از اینجور حرفها. درست مثل بوکسوری شده بودم که گوشه رینگ گیر کرده
باشد و چپ و راست از حریف مشت بخورد! چندجملهای توضیح دادم که ازنظر او عذر بدتر
از گناه بود. فضای بین ما بهقدری متشنج شد که ماندن را صلاح ندانستم و بیرون
آمدم. یکراست رفتم علم و صنعت و معاونینم را جمع کردم و ماجرا را توضیح دادم و
گفتم دیگر با این برخورد امکان ادامه مسئولیت ندارم و لذا میخواهم استعفا بدهم.
یادم نیست که استعفا را نوشته بودم با ننوشته بودم، ولی در جلسه هنوز مشغول بحث و
گفتگو بودیم که مسئول دفترم خبر داد پیکی از دفتر مرکزی آمده و نامهای از رئیس
جهاد یعنی دکتر منتظری آورده است. دستور دادم نامه را بیاورند. راستش خیلی ناراحت
بودم و فکر کردم نامه عزلم از ریاست واحد را آوردهاند و منتظری زودتر از من
جنبیده و حتی نگذاشته کار من به استعفا بکشد و خواسته مرا درس عبرت دیگران بکند! ولی خوشبختانه تصوراتم اشتباه بود و نامه رسمی نبود بلکه یک یادداشت غیررسمی از
طرف او بود حاوی استمالت و دلجویی از من. منتظری در یادداشت تصریح کرده بود که با
عقایدت مخالفم ولی آنچه را گفتم بهعنوان نظر شخصی بوده و نه نظر رئیس جهاد و شما
هم بچه مسلمان و صادق و متعهد هستی ولی حرفهای پرتوپلا یا نسنجیده زیاد میزنی.
یادداشت را برای معاونین خواندم و به توصیه آنها قصد استعفا از ریاست واحد را
کنار گذاشتم. اگر رئیس واحد باقی نمیماندم و عزل میشدم نمیتوانستم ارتباط
بیرونی داشته باشم و خیلی محتمل بود که نزاد هم از دهنلقی من بو میبرد و
احتیاط میکرد و عطای مرا به لقایم میبخشید و کس دیگری را انتخاب میکرد. شاید هم
همان موقع دکتر یادگاری را رئیس جهاد میکرد. ناگفته نماند که دکتر منتظری هم
فهمیده بود که بهتر از من نمیتواند برای ریاست بر واحد علم و صنعت پیدا کند و
استعداد و قابلیتی در توسعه و پیشبرد علم و فناوری در من تشخیص میداد که سایر
مدیران واحد فاقد آن بودند و ممکن بود واحد را به قهقرا ببرند. الآن که با آن
روزگار فکر میکنم نکتهای به نظرم رسید که تا حالا نرسیده بود و آن نکته داستان
حضرت موسی بود که طبق مشیت الهی از دست مأموران فرعون رهایی یافت ولی در کاخ او و
کنار او رشد کرد و بالید و تجربه آموخت ولی بالمآل حکومت او را سرنگون کرد. باید
بیشتر روی این نکته کار کنم. نباید به اشتباه بیفتم ولی میتوان از این منظر هم به
موضوع نگاه کرد.
اهداف جهاد دانشگاهی ازنظر دکتر حمیدرضا طیبی رئیس دهساله جهاد دانشگاهی
اندر حکایت سخنرانیهای رئیس جهاد دانشگاهی در گردهماییها و مجامع
جهاد ,هم ,رئیس ,ولی ,دکتر ,منتظری ,بود که ,رئیس جهاد ,دکتر منتظری ,بود و ,علم و
درباره این سایت